یادداشت

کـاربـرد آنـچـه نخواهیم فهمید؟

پـــول رایــج، رمـــز ارز، هوش مصنوعی و تکنولوژی

دکتر مصطفی ریاحینی مرکز رشد شهید فخری زاده کارگروه علوم شناختی:

هنوز امکان درک آنچه پول رایج می نامیم انجام نپذیرفته است. زمان زیادی نگذشته است که درک رمز ارزها، کریپتو، ان اف تی، دیفای، متاورس، هوش مصنوعی و یک لیست بلند بالا در مقابل انسان امروزی قرار دارد. اما آنچه ما درک نمی کنیم یا نمی فهمیم چه کاربردی دارد؟

رفتار ما در مقابل آنها چگونه خواهد بود؟

پـول رایـج

پول رایج از زمان طلا فروشان شروع شد. به عنوان بانکداران اولیه، آنها در ابتدا خدمات نگهداری را ارائه می‌کردند و از هزینه‌های ذخیره سازی طلا و سکه‌هایی که نزد آنها سپرده می‌شد سود می‌بردند. مردم هر زمان که برای خرید چیزی به طلا یا سکه نیاز داشتند، «رسیدهای سپرده» خود را بازخرید می‌کردند و طلا یا سکه‌ها را به صورت فیزیکی نزد فروشنده می‌بردند و او نیز به نوبه خود آنها را برای نگهداری و اغلب نزد همان بانکدار سپرده می‌کرد.

همه به زودی دریافتند که استفاده از رسیدهای سپرده به طور مستقیم به عنوان وسیله پرداخت بسیار آسان‌تر است. این رسیدها که به اسکناس معروف شدند، به عنوان پول قابل قبول بودند، زیرا هر کسی که آنها را در اختیار داشت می‌توانست به بانکدار مراجعه کند و آنها را با پول فلزی معاوضه کند.

سپس، بانکداران دریافتند که می‌توانند صرفاً با دادن وعده پرداخت یا اسکناس به وام گیرندگان وام بدهند. به این ترتیب بانک ها شروع به خلق پول کردند. می‌توان اسکناس‌های بیشتری نسبت به طلا و سکه‌های موجود منتشر کرد، زیرا تنها بخشی از اسکناس‌های موجود در هر زمان برای پرداخت ارائه می‌شد. البته باید مقـدار کافی پول فلـزی در اختیار داشت، برای بـازخرید هر حجمی از اسکناس که برای پرداخت ارائه می شد.

سپرده های معاملاتی همتای مدرن اسکناس‌ها هستند. این یک گام کوچک از چاپ یادداشت‌ها تا ثبت دفترچه‌ای برای اعتبار سپرده‌های وام‌گیرندگان بود، که وام گیرندگان به نوبه خود می‌توانستند با نوشتن چک «خرج» کنند و در نتیجه پول خود را «چاپ» کنند.

اما چه چیزی پول را با ارزش می کند؟

ارز کاغذی و سپرده‌ها به عنـوان کالا ارزش ندارند. ذاتاً، یک اسکناس فقط یک تکه کاغذ و سپرده گذاری هم صرفاً ثبت دفتری است. سکه ها مقداری ارزش ذاتی به عنـوان فلز دارند، اما به طور کلی بسیار کمتر از ارزش اسمی آنها هستند. پس چه چیزی باعث می‌شود، که این ابزارها – چک، پول کاغذی و سکه – به ارزش اسمی در پرداخت همه بدهی‌ها و سایر مصارف پولی قابل قبول باشند؟

به طور عمده، این اعتماد مردم است، که می‌توانند چنین پولی را با سایر دارایی‌های مالی و کالاها و خدمات واقعی هر زمان که بخواهند مبادله کنند. تا این نقطه، داستان واقعی از یک چیز غیر واقعی بیان شد، تکنولوژی و معماری تفکری که در دنیا آن را مکانیک مدرن پول می نامند. رمز ارزها، کریپتو، ان اف تی، دیفای، متاورس، هوش مصنوعی هم از این قاعده مستثنی نیستند، حالا کاربرد آنچه که درکـی از آن نداریم، چیست؟

کاربرد آنچه نخواهیم فهمید؟

در حوزه علـوم اعصاب شناختی و هوش مصنوعی مدلی وجود دارد، با عنوان مدل SAM ( توالی عمل انسان) در این مدل ماتـریس عملکردی رفتار انسـان ترسیم می شود و در مرحله چهـار با پاسخ به این پرسش که آیا محرک را درک می کنم؟ پاسخ رفتاری انسان شکل می‌گیرد. در این مرحله نتیجه تصمیم گیری انسان سه خروجی بیشتر ندارد، و آنها عبارتند از : جنگیدن، نادیده گرفتن و فرار که انتخاب هر کدام ریشه در پاسخ به سوال طرح شده دارد. حال اگر فرض را بر این مبنا بگیریم که پاسخ ما این است: نمی فهمم! چه پاسخی شکل می گیرد.

جواب ساده است، نادیده گرفتن. اثر این عملکرد مغز انتخاب راهبردِ ماندن در شرایط است، و هیچگونه خطری شناسایی نمی‌شود. در این زمان پیش بینی رفتار انسان‌ها در مقابل تمام تکنولوژی‌های موجود و ابزارهای داد و ستد بسیار ساده خواهد بود. ماندن و استفاده در روندی که مطلوب خالق آن است، همانند پول رایج. در پایان یک سوال باقی می ماند، چگونه در این تجارتِ تکنولوژیِ آگاهی، بازی کنیم؟

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا